از بیشه زار کولی روحم عبور کن
از بیشه زار کولی روحم عبور کن
با یونجه های دم زده از لابه لای دست
با آفتاب داغ خیالی که می شود
هر روز از ترانه تر و بوی تازه مست
در گرمگاه سینه این بیشه بوی توست
مثل شمیم بوسه ای از کوه دوردست
مثل نوازشی به تن خسته می دمد
مثل ترنمی که بر اندیشه ها نشست
یا چون تلاطمی است در اعماق دفترم
موج تغزلی است که در شیشه ها شکست
از بابت تداوم شبواژه بسته ام
با قامت رسای صدای تو داربست
یک رو ز هم زسوز حضور تو می زنم
آتش به برگ های خزان پیشه هر چه هست
شعر هااز : محمد حسین داودی
نظرات شما عزیزان:
[ 23 تير 1394 ] [ ] [ محمد حسین داودی ]
[ ]